بیزارم از خودم که کنار تو نیستم

سر مستم از شراب و. خمار تو نیستم

بیزارم از خودم، منِ پاییزِ چار فصل

از این که گریه‌نازِ بهار تو نیستم

بیزار از منی که در آماجِ اضطرار

آتش به اختیارِ قرار تو نیستم

یا موقعی که برزخ و تنها نشسته‌ای

در ازدحامِ هَمهَمه.  غارِ تو نیستم

محکوم می‌شوم به قِصاصی بدون عفو

در صحنِ عشق، چون که نگار تو نیستم

آزادی‌اَم برای من از حَصر بدتر است

وقتی میان بیشه، شکار تو نیستم.


زهرا موسی پور فومنی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

razi طراحی سایت ارزان در یزد MATLABLOG ارتفاع کاران ماه تاب طراحی داخلی و دیزاین طراحی داخلی و دکوراسیون منزل Beth لوله و اتصالات نوین هم نفس Nate